بهلول» و حکایت جالب و پندآموز او
حکایت بهلول و آب انگور!
________________________________________
روزی
یکی از دوستان بهلول گفت: ای بهلول! من اگر انگور بخورم، آیا حرام است؟
بهلول گفت: نه! پرسید: اگر بعد از خوردن انگور در زیر آفتاب دراز بکشم،
آیا حرام است؟ بهلول گفت: نه! پرسید: پس چگونه است،که اگر انگور را در
خمره ای بگذاریم و آن را زیر نور آفتاب قرار دهیم و بعد از مدتی آن را
بنوشیم حرام می شود؟
بهلول گفت: نگاه کن! من مقداری آب به صورت تو
می پاشم. آیا دردت می آید؟ گفت: نه! بهلول گفت: حال مقداری خاک نرم بر
گونه ات می پاشم آیا دردت می آید؟ گفت: نه! سپس بهلول خاک و آب را با هم
مخلوط کرد و گلوله ای گلی ساخت و آن را محکم بر پیشانی مرد زد! مرد فریادی
کشید و گفت: سرم شکست! بهلول با تعجب گفت: چرا؟ من که کاری نکردم! این
گلوله همان مخلوط آب و خاک است و تو نباید احساس درد کنی، اما من سرت را
شکستم تا تو دیگر جرات نکنی احکام خدا را بشکنی
سشیشسی