تلاش کن که سخن سنجیده و مناسب بگویی، که سخن نابجا و نامناسب، اگرچه خوب هم باشد، زشت و ناپسند جلوه میکند. از سخنِ زحمت افزا پرهیز کن. تا از تو چیزی نپرسند، سخن مگو و از گفتار بیهوده بپرهیز. چون از تو سخنی پرسیدند، جز راست مگو، و تا نخواهد، کسی را نصیحت مکن؛ بهویژه کسی را که پندشنو نباشد، و در جمع هیچکس را نصیحت مکن که گفتهاند: پند دادن در جمع، سرزنش کردن است.
به همان اندازه که در سخن خوب گفتن بخل نمیکنی، اگر توانستی در بخشش مال هم بخیلی مکن؛ زیرا مردم زودتر به مال فریفته شوند تا به سخن. از رفتن به جاهای بد نام بپرهیز و از دوست بداندیش و بدکار، دوری کن و به خویشتن فریفته مشو و درباره ارزش خود اشتباه مکن. در شورهزار کشت مکن که محصول نمیدهد و رنج بیهوده بردن است؛ یعنی با مردمان حقناشناس نیکی و انسانیت کردن، مانند تخمیاست که در شورهزار بیفکنی.
برای پیشامدهای نیک و بد، شاد و اندوهگین مشو که این کار کودکان است، و در این اخلاق بکوش که برای هر کار بیهوده و باطلی، حال تو دگرگون نشود که بزرگان به هر کاری دگرگون نمیشوند. هر شادیای که به غم میانجامد، آن را شادی به حساب میاور. هنگام ناامیدی، امیدوار باش و ناامیدی را به امید پیوسته دان و امید را به ناامیدی، و نتیجه همه کارهای جهان را به گذشتن و گذرا بودن بشناس.
شنیدن
سخن پیران خردمند و مطالعه آثار و تجربههای آنان، برای جوانان فرهیخته و فرهنگدوست
و آیندهساز، روشنیبخش جان و مایه تجربه گران است. یکی از این آثار فاخر و
ارزشمند، کتاب قابوسنامه، نوشته عنصرالمعالی کیکاووس بن وشمگیر است که مشتمل بر
پندها و درسهای زندگیساز برای فرزندش گیلانشاه است.
او ضمن سفارش فرزندش در به کارگیری پندهای پدر میگوید: "که اگر از گفتار من بهرهمند
نشوی، دیگرانی هستند که این سخنان را غنیمت میشمرند و آنها را به کار میبندند و
از ثمره آن برخوردار میشوند."
در شکرگزاری خداوند بخشنده
بدان که شکر نعمت خدا کردن، بر همه واجب است؛ به اندازهای که خداوند دستور داده است، نه به میزان حقی که او بر ما دارد. آگاه باش که نماز و روزه، مخصوص خداوند است. در این کار کوتاهی مکن که چون در امر مخصوص خدا کوتاهی کنی، از دیگر کارها هم بازخواهی ماند و بدان که خداوند نماز را با همه دین برابر دانسته است.
زنهار که پندار بیهوده در دل خود راه ندهی و نگویی که میتوان در کار نماز کوتاهی کرد که اگر از سر دینداری این نکته را یاد نگیری، به موجب عقل فراگیر، که نماز چندین فایده دارد:
اول اینکه هرکس نماز بخواند، همیشه لباس و تن او پاک است و در هر حالی، پاکی بهتر از پلیدی است. فایده دیگر نماز خواندن، این است که از تکبّر، خواهی رست؛ زیرا بنیاد نماز بر فروتنی نهاده شده است. چون آرامش طبیعت و سرشت آدمی بر تواضع است، هنگامیکه جان خود را به فروتنی عادت دهی، جسم تو نیز بدان عادت میکند.
دیگر اینکه همه خردمندان میدانند هر کس که میخواهد همانند گروهی شود، باید با آنان دوستی و همنشینی کند. خواهان نیکبختی و سعادت باید پیرو فرمان الهی باشد و به اتفاق همه خردمندان هیچ دولتی از دولت اسلام نیرومندتر و هیچ امری نافذتر از اوامر اسلام نیست. پس اگر میخواهی همیشه در آسایش و راحتی و نعمت باشی، دوستی و همنشینی اهل دولت اسلام یعنی پیامبر و اهل بیت(ع) را طلب کن و برخلاف این رفتار مکن که در غیر این صورت، بدبخت و زیانکار خواهی شد.
برحذر باش از اینکه در نماز سبکی و مسخرگی کنی و رکوع و سجود را ناتمام و ناقص انجام دهی، که این کارها موجب هلاک دین و دنیای آدمیاست.
در شناختن حق پدر و مادر
بدان ای پسر! خداوند پدر و مادر را علت به وجود آمدن فرزند کرد. چون اصل آدمی پدر و مادر اوست و کمترین دلیل احترام به پدر و مادر این است که هر دو واسطه میان تو و آفریدگار تو هستند. پس به همان اندازه که برای آفریدگار خود و خودت احترام قائل هستی، واسطه را نیز به همین اندازه باید احترام بگذاری و مواظب باشی که رنج پدر و مادر را بیارزش نشماری، که خداوند درباره حقِ پدر و مادر، انسان را بسیار مؤاخذه میکند.
پس چون در حق آنان کوتاهی کنی، شایسته هیچ نیکی نخواهی بود؛ زیرا با مردمان حقناشناس، نیکی کردن از بیخردی است. پس تو نیز از روی خرد با پدر و مادر خود، چنان کن که میخواهی فرزندان تو با تو کنند. طبیعت فرزند تو نیز به سرشت تو میماند؛ زیرا فرزند چون میوه است و پدر و مادر چون درخت، هر اندازه درخت را بهتر نگه داری، میوه او بهتر میشود.
و برحذر باش از اینکه به خاطر میراث، مرگ پدر و مادر را طلب کنی؛ زیرا بدون مرگ آنان هم، خداوند روزی مقدر تو را به تو میرساند؛ زیرا روزی از پیش معین شده و قسمت ازلی هرکس را بدو میدهند.
برتری خرد و هنر بر نژاد
بدان ای پسر! بزرگی از آن خرد و دانش است نه از آن نژاد، و به آن نامی که پدر و مادر بر تو نهادهاند بسنده مکن؛ زیرا آن نام، نشانی بیش نیست. نام آن است که تو با علم و هنر بر خود میگذاری. زبان را به خوبی و هنر عادت ده و جز به خوب سخن گفتن، آن را میاموز؛ زیرا زبان تو پیوسته آن چیزی را میگوید که تو او را بدان سو میرانی و عادت میدهی و گفتهاند: زبان هر کس بهتر و خوشتر باشد، دوستداران و هواداران بیشتری خواهد داشت.
تلاش کن که سخن سنجیده و مناسب بگویی، که سخن نابجا و نامناسب، اگرچه خوب هم باشد، زشت و ناپسند جلوه میکند. از سخنِ زحمت افزا پرهیز کن. تا از تو چیزی نپرسند، سخن مگو و از گفتار بیهوده بپرهیز. چون از تو سخنی پرسیدند، جز راست مگو، و تا نخواهد، کسی را نصیحت مکن؛ بهویژه کسی را که پندشنو نباشد، و در جمع هیچکس را نصیحت مکن که گفتهاند: پند دادن در جمع، سرزنش کردن است.
به همان اندازه که در سخن خوب گفتن بخل نمیکنی، اگر توانستی در بخشش مال هم بخیلی مکن؛ زیرا مردم زودتر به مال فریفته شوند تا به سخن. از رفتن به جاهای بد نام بپرهیز و از دوست بداندیش و بدکار، دوری کن و به خویشتن فریفته مشو و درباره ارزش خود اشتباه مکن. در شورهزار کشت مکن که محصول نمیدهد و رنج بیهوده بردن است؛ یعنی با مردمان حقناشناس نیکی و انسانیت کردن، مانند تخمیاست که در شورهزار بیفکنی.
برای پیشامدهای نیک و بد، شاد و اندوهگین مشو که این کار کودکان است، و در این اخلاق بکوش که برای هر کار بیهوده و باطلی، حال تو دگرگون نشود که بزرگان به هر کاری دگرگون نمیشوند. هر شادیای که به غم میانجامد، آن را شادی به حساب میاور. هنگام ناامیدی، امیدوار باش و ناامیدی را به امید پیوسته دان و امید را به ناامیدی، و نتیجه همه کارهای جهان را به گذشتن و گذرا بودن بشناس.
خویشتن را به آموختن فرهنگ و هنر برانگیزان، و این مهم برای تو به دو صورت حاصل میشود: یا با به کار بستن چیزهایی که میدانی، یا با آموختن آنچه نمیدانی.
برای آموختن، زمان خاصی معین مکن. در هر وقت و هر حال که باشی، پیوسته در این فکر باش که یک لحظه خود را بدون آموختن از دست ندهی. اگر در زمان استاد دانایی نیافتی، از نادانان باید علم بیاموزی؛ زیرا دانش را باید از نادانان هم آموخت.
به هیچکس بدی میاموز؛ زیرا بدآموزی، مانند انجام دادن بدی است. اگر کسی تو را بیازارد، هر چند بیگناه باشی، تو سعی کن او را نیازاری؛ زیرا بیآزاری خود انسانیت است و گفتهاند اصل مردمیو انسانیت، بیآزاری است؛ پس اگر تو انسانی، بیآزار باش.
اگر برای یکی از بستگان تو مشکلی پیش آید، در دفع آن بکوش. از بذل مال و رنج خود دریغ مکن، اگرچه او دشمن و بدخواه تو باشد؛ زیرا اگر او در آن حال ببیند که تو به یاری او آمدهای، شرمنده میشود و آن دشمنی به دوستی میگراید.
به مردمان دانا و سخندان که به دیدار تو می آیند، احترام بگذار و به ایشان احسان کن تا به دیدار تو مشتاق باشند. بدترین مردمان کسی است که مردم به دیدار او نروند و بدو سلام نکنند.