عشق مرا افزون کن
ای زیباترین حمله های جنونم
ای سفر خنجر .... در بافتهایم
...... ای ژرفترین دشنه
بانوی من بر غرق من بیفزای
....... که دریا صدایم می کند
بر مرگ من بیفزای
........ شاید مرگ، چون هلاکم کرد ، زنده ام سازد
پیکر تو نقشهء جغرافیایی من است
........ دیگر مرا با نقشهء جهان کاری نیست
من کهن ترین پایتخت اندوهم
و زخمم ناشی از ایام فرعونان
درد من .... چون لکه ای روغن
از بیروت ..... تا چین گسترده است
درد من کاروانی است
که خلیفگان شام .... در سدهء هفتمین
..... تا چین گسیل کرده اند
...... و در دهان اژدها گم گشته است
* * *
ای گنجشک من و ای بهار من
ای تو شن دریا و ای بیشه زار زیتون
....... ای طعم برف و طعم آتش
از نا شناخته می هراسم .... در پناهم گیر
از تاریکی می هراسم .... در آغوشم گیر
احساس سرما می کنم .... روی مرا بپوشان
از قصه های کودکان چیزی مرا بر گو
....... نزدیک من یله شو
...... برای من ترانه ای بر خوان
که من از آغاز آفرینش
....... در جستجوی وطنی برای پیشانی خود بوده ام
در جستجوی گیسوان زنی
که بر دیوارهایم می نویسد .... و محو می کند
در جستجوی عشق زنی
که تا مرز خورشیدم می برد .... و می افکند
در جستجوی لبان زنی
که چون گرد زر ساییده ام می سازد
ای فروز افکن عمر من ... باد بیزان من ... چلچراغ من ... نخل باغهای من
مرا از شمیم لیمو پلی بپیوند
و چون شانه ای از عاج
در ظلمت موهای خود بگذارم ... و از یادم ببر
من نقطهء آبی سرگردانم، که در دفتر پاییز به جا مانده است
عشق تو .... چون اسب آسیمه سر قفقازی، بر روی تن من می تازد
مرا در زیر سم خود می اندازد
....... و تصویر او در آب چشمانم می گردد
* * *
...... بر تندی من بیفزای
ای زیباترین حمله های جنونم
در راه تو همهء زنانم را آزاد کردم
و بر گواهی تولدم خط کشیدم
....... و همهء شریانهایم را بریدم