ادامه مطلب ...
وقتی که دیگر نبود
من به بودنش
نیازمند شدم
وقتی که دیگر رفت
من به انتظار
آمدنش نشستم
وقتی که دیگر نمیتوانست
مرا دوست بدارد
من او را دوست
داشتم
وقتی که او تمام
کرد
من شروع کردم
وقتی که او تمام
شد
من آغاز کردم
ادامه مطلب ...
فرصت آیینهها در پشت در ماندهست
روشنی را میشود در خانه مهمان کرد
میشود در عصر آهن آشناتر شد
سایبان از بید مجنون،
روشنی از عشق
میشود جشنی فراهم کرد
میشود در معنی یک گل شناور شد
ادامه مطلب ...