دوستی پروانه ای-انصاف- حسین پناهی
یک شب سرد پاییز یک پروانه اومد پشت پنجره اطاق پسرک و به شیشه زد: تیک! تیک! تیک!
گشت آلوده به خون حضرت «هابیل»
از همان روزی که فرزندان «آدم»
صدر پیغامآورانِ حضرتِ باریتعالی
زهر تلخ دشمنی در خونشان جوشید
آدمیت مرده بود
گرچه آدم زنده بود.
چند قطعه اززنده یاد حسین پناهی
ازآجیل سفره عید
چند پسته لال
مانده است
آنها که لب
گشودند؛خورده شدند
آنها که لال
مانده اند ؛می شکنند
دندانساز راست
می گفت:
پسته لال ؛سکوت دندان شکن است !
------------------------------------------------
بهزیستی نوشته
بود:
شیر مادر ،مهر مادر ،جانشین ندارد
شیر مادر
نخورده،مهر مادر پرداخت شد
پدر یک گاو خرید
و من بزرگ شدم
اما هیچ کس
حقیقت مرا نشناخت
جز معلم عزیز
ریاضی ام
که همیشه میگفت:
گوساله ، بتمرگ!
زندگی یعنی چه؟
|
|
|