آهنگ . مطالب زیبا . ویدیو

آهنگ . مطالب زیبا . ویدیو

در میان همگان گشتم و عاشق نشدم / تو چه کردی که تو را دیدم و دیوانه شدم..... در اینجا می توانبد بهترین ویدوها را ببینید
آهنگ . مطالب زیبا . ویدیو

آهنگ . مطالب زیبا . ویدیو

در میان همگان گشتم و عاشق نشدم / تو چه کردی که تو را دیدم و دیوانه شدم..... در اینجا می توانبد بهترین ویدوها را ببینید

کاری به کار عشق ندارم!

کاری به کار عشق ندارم!

من هیچ چیز و هیچ کسی را

دیگر

در این زمانه دوست ندارم

انگار

این روزگار چشم ندارد من و تو را

یک روز

خوشحال و بی ملال ببیند

زیرا

هر چیزی و هر کسی را

که دوستتر بداری

حتی اگر یک نخ سیگار

یا زهرمار باشد

از تو دریغ میکند...

پس

من با همه وجودم

خود را زدم به مردن

تا روزگار، دیگر

کاری به کار من نداشته باشد

این شعر تازه را هم

ناگفته میگذارم...

تا روزگار بو نبرد...

گفتم که

کاری به کار عشق ندارم . . .


قیصر امین پور

وقتی شب پر از صدای گریه وهراس مرگه

وقتی شب پر از صدای گریه وهراس مرگه
باد پاییزی تو فکر چیدن یدونه برگه
وقتی تو چله سرما تک درختی تک و تنهاست
به کدوم امید واهی بگه خورشید پشت ابراست؟
وقتی عاشقی سیا مست؛ با دو تا چشمای گریون
کنج میخونه میشینه از غم زمونه داغون
فقط اونه که می دونه شب سیاه و راه درازه
اونی که دلش را برده دنیا شم میخواد ببازه
من همون یه دونه برگم که رسیده وقت مرگم
کی میدونه شایدم تو بگیری دستای سردم
شایدم درخت پیرم؛ که تو چنگ باد اسیرم . . .

سقف آسمان دلم سخت ترک برداشته

سقف آسمان دلم سخت ترک برداشته


قدری آرام ترقدم بردار...!


سقفش به جهنم...

می ترسم پای تو را بخراشد.!!


زخم میزنی و میروی

چه باک

همینم میشود یادگاری

که یاد تورا همیشه برایم تازه کن

عشق یعنی سرخی دنیا کجاست؟!

عشق یعنی سرخی دنیا کجاست؟!
یک نفس جانا بگو دریا کجاست؟
آبی دریا درون جان ماست
آسمان آبیم جانان ماست
عشق یعنی تا سحر خوشحال و شاد
می کنیم از برد آبی ها چه یاد
ما سلحشوران کوی غیرتیم
همچو نم‌نم‌های باران رحمتیم
عشق یعنی همچو نیلوفر به دست
بر در میخانه‌ها باشیم مست
این دلم شیدای عشق آبی است
با وجود او شبم مهتابی است
بر لبم نامت همیشه جاودان
سر بلند و با شکوه با من بمان

دل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را

دل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز باشد که بازبینیم دیدار آشنا را
ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا
در حلقه گل و مل خوش خواند دوش بلبل هات الصبوح هبوا یا ایها السکارا
ای صاحب کرامت شکرانه سلامت روزی تفقدی کن درویش بی‌نوا را
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است با دوستان مروت با دشمنان مدارا
در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند گر تو نمی‌پسندی تغییر کن قضا را
آن تلخ وش که صوفی ام الخبائثش خواند اشهی لنا و احلی من قبله العذارا
هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را
سرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزد دلبر که در کف او موم است سنگ خارا
آیینه سکندر جام می است بنگر تا بر تو عرضه دارد احوال ملک دارا
خوبان پارسی گو بخشندگان عمرند ساقی بده بشارت رندان پارسا را
حافظ به خود نپوشید این خرقه می آلود ای شیخ پاکدامن معذور دار ما را

رخ برافروز که فارغ کنی از برگ گلم

زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم
ناز بنیاد مکن تا نکنی بنیادم

می مخور با همه کس تا نخورم خون جگر
سر مکش تا نکشد سر به فلک فریادم

زلف را حلقه مکن تا نکنی دربندم
طره را تاب مده تا ندهی بر بادم

یار بیگانه مشو تا نبری از خویشم
غم اغیار مخور تا نکنی ناشادم

رخ برافروز که فارغ کنی از برگ گلم
قد برافراز که از سرو کنی آزادم

شمع هر جمع مشو ور نه بسوزی ما را
یاد هر قوم مکن تا نروی از یادم

شهره شهر مشو تا ننهم سر در کوه
شور شیرین منما تا نکنی فرهادم

رحم کن بر من مسکین و به فریادم رس
تا به خاک در آصف نرسد فریادم

حافظ از جور تو حاشا که بگرداند روی
من از آن روز که دربند توام آزادم